جنبشهاي نوپديد ديني و مخالفان آنها در آمريكاي قرن 21 (3)
جنبشهاي نوپديد ديني و مخالفان آنها در آمريكاي قرن 21 (3)
3- اديان نوپديد از زمان فيشمن/اسكات به بعد
با اين وجود، حكم دادگاه اسكات، مشكلات حقوقي اديان جديد را به طور كامل پايان نداد و تا به امروز آنها در موضوعات مختلف به محاكم قضايي خوانده ميشوند، خصوصاً در موضوعات مختلف به محاكم قضايي خوانده ميشوند، خصوصاً در مورد پروندههاي طلاق كه در آنها يكي از زوجين، عضو سابق گروه بوده است. به علاوه، اعضاي سابق همچنان عليه همقطاران سابق خود، شكايت به دادگاهها ميبرند. دو نمونه از اين موارد عبارتند از اتهام سوء استفاده جنسي در پروندهاي كه اخيراً عليه كليساي خودشناسي آناندا(15) جريان داشت و اقامه دعوايي عليه جامعه بين المللي آگاهي كريشنا(16) از سوي برخي جوانان تربيت يافته در دورن اين جنبش كه همچنان ادامه دارد. تلاشهايي شده است تا پاي نظريهي شستشوي مغزي به بسياري از پروندههاي مزبور باز شود. هرچند اين اتهام، پس از ارائهي مدارك فيشمن به دادگاه، مكرراً مورد انكار قرار گرفت. به علاوه، اديان جديد ديگري نظير ويكانها و نوملحدين، مصرانه ميخواهند كه دينشان، در سطح عمومي به رسميت شناخته شود و پروندههايي در مورد تبعيض ديني ترتيب دادهاند. بيشتر آن پروندهها مشخصاً عليه هيئت مديريه برخي مدارس است كه پوشيدن لباس پنتاگوم(17)توسط دانشآموزان را ممنوع كردهاند.
فعاليتهاي اعضاي «آگاهي از كيشي» هرچند با احكام صادره در دادگاه فيشمن و اسكات كاهش يافت، خلاء به وجود آمده بر اثر سقوط CAN را پر كرد و بنياد لئوج.رايان را سامان داد (نامي به ياد عضو كنگره كه در جونزتاون كشته شد). علاوه بر اعضاي همدل AFF، اين فعالان نيز تلاش كردهاند برنامههاي جديدي براي ادامه دادن به جنگهاي صليبي خود ترتيب دهند يك بعد تلاشهاي آنان، سكولاريزاسيون بيشتر مفهوم كيش است. تئوريستهاي CAN طي دههي 1980 استدلال ميكردند كه كيشها شبه ادياني هستند كه ا ستفاده از شستشوي مغزي، آنها را از اديان جدا ميكند. آنان همچنين معتقد بودند برخي انواع گروهها ميتوانند مشخصههاي كيش مانند از خود بروز دهند. در دههي 1990، اين تئوريسها شروع به اين استدلال كردند كه كيشها اولاً و بالذات ديني نيستند، بلكه نوعي خاص از گروه اجتماعياند. البته برخي كيشها از قضا ديني هستند، اما كيشها همچنين شكل گروههاي سياسي و رواندرماني را نيز به خود ميگيرند و ميتوانند هرجايي ظاهر شوند. آنها آن زمان ادعا ميكردند كه برنامهشان معطوف به گروههاي مخرب ديني نيست، بلكه معطوف به هر گروهي است كه دستهاي از مشخصات كيش را از خود نشان داده است. اين امر تلاشي مضاعف بود براي احصاي مشكلات متمم اول قانون اساسي كه دائماً هر تلاشي را براي جلب نظر حمايتي دولت به سوي آنان را ناكام ميگذارد.
در سال 1999 بنياد رايان با استفاده از اين چشمانداز كه اندكي بازنگري شده است، چند حادثهي جنجال برانگيز مربوط به گروههاي ديني در دانشگاه ماريلند را به سوي خود مصادره نمود تا از هيئت حاكمه ماريلند بخواهد، حكم به تأسيس مركز مشاوره و منابع اطلاعاتي پيرامون كيش، در سراسر سيستم دانشگاه ماريلند نمايد. مفهوم اين كار، آن بود كه متخصصين كيش اجير ميشوند تا مشاوراني تربيت كنند و نوشتارهايي با رويكرد ضد كيش بنگارند. اين تلاش نو هنگامي مورد توجهها قرار گرفت كه يك كميسيون از سوي حكومت ماريلند تعيين شد و نيز هنگامي كه يك مردم شناس در دانشگاه ماريلند به نام ويليام استوارت به همكاران دانشمند خود در مورد اهميت آنچه داشت اتفاق ميافتاد هشدار داد. در طول تابستان سال 1999، كميسيون مزبور، به شنيدن نظرات گويندگان مختلفي پرداخت كه در قالبي متفاوت، همان مجادله دههي 1980 در مورد كيش و شستشوي مغزي را تكرار ميكردند. گزارش كميسيون، هرچند تا حدي مبهم بود اما اندكي در راستاي تقاضاهايي بود كه كادر اجرايي دانشگاه مطرح ميكرد. با اين وجود، قانونگذاران هرگز اين گزارش را مورد لحاظ قرار ندادند و تا به امروز هيچ لايحهاي از آن بيرون نيامده است.{6}
اعضاي بنياد رايان كه در گزارش نهايي كميسيون از آنها به خوبي ياد شد عموماً تلاش مدير آموزش خود، رانموليس و ديگراني كه جريانات ماريلند را رهبري كرده بودند، با صداي بلند فرياد زدند. ارزيابي كلي آنها اين بود كه تحقيقات كميسيون، تجربه آموزنده و ارزشمندي بوده است و به علاوه، ابتكار عمل كميسيون به روشني راهي را كه ميتوانستند در آينده طي كنند به آنان نشان داده است. قانونگذاران دولتي هماكنون بررسي ميكنند كه ببينند آيا امكان تكرار تحقيقات ماريلند وجود دارد يا خير.
با اين حال، هزارهي جديد شاهد آشفتگيهايي در جنبش آگاهي از كيش در ايالات متحده است. از جمله مشكلات طولاني مدت اين هزاره، ناتواني انديشمندان از توليد مبنايي براي تحقيق تجربي در اثبات وجود يكي از اين دو امر است: 1- كنترل فكر در NRMها كه كاركردي بالاتر و فراتر از كاركرد بهنجار تأثير اجتماعي كه در هر گروهي مشهود است دارند، 2- هرگونه آسيب جدي كه به اعضاي چنين گروههايي وارد ميشود. روي هم رفته، برخلاف دههي 1980 و يكپارچگي نظري كه در تعبير مارگاريت سينگر از نظريه كنترل فكر وجود داشت امروزه هر نظريهي واحدي درباره كاركرد احتمالي كنترل فكر، نهايتاً حمايتي نه چندان شديد را برميانگيزد.{7} برخي اندك تلاش كردهاند كه شستشوي مغزي را چنان يك واقعيت قلمداد كنند،{8} درحالي كه ديگران به دنبال چشماندازي هستند كه حول تأثير مفرط اجتماعي شكل گرفته باشد. اين اختلاف نظري ( و تلاش دفاعي CAN براي حفظ موجوديت خود)،بهرهبرداري از چند حادثهي خشونتبار (دروازه آسمان، اوم شينريكيو و معبد خورشيدي) كه جنبش آگاهي از كيش را در سراسر جهان نيرو بخشيدند را براي اين جنبش ناممكن ساخت.
جنبش آگاهي از كيش، در سال 2002 با انتخاب فيليپ زيمباردو به عنوان رياست انجمن روانشناسي آمريكا، به طور غيرمنتظرهاي تقويت شد. وي اصالتاً به خاطر عقايدش در زمينهي كيشهاو شستشوي مغزي شهرت نيافته بود، در عين حال در دوره رياست خود، اعضا را به بازنگري در ارزيابي گزارش DIMPAC و تلاشي تازه براي تحقيق در آنچه «كيشهاي مخرب نفرتانگيز» ناميده شده است فراخواند. اما هنوز جاي اين سئوال باقي بود كه آيا از حمايت همكارانش برخوردار خواهد شد يا خير.{9}
از جمله موانع بر سر راه احياي تئوريهاي شستشوي مغزي، انبوهي و استمرار تحقيقات در زمينهي اديان جديد است كه هماكنون از سوي بيش از يكصد دانشمند در ايالات متحده و حداقل همين تعداد در نقاط ديگر جهان پيگيري ميشود. سالانه، در كتابها و مقالات، به اين حوزهي پژوهشي، كمكهايي علمي ميشود بدون آنكه مسئله را به موضوع شستشوي مغزي ارجاع دهند. اكنون روشن شده است كه نظريهي شستشوي مغزي هيچ فايدهاي در ايجاد بصيرت دربارهي جهان متمايز گروههاي ديني جديد ندارد.{10}
در عين حال، افزايش در تعداد و عضويت NRMها كه در دههي 1880 شروع شد، در طي دههي 1980 و 1990 به گونهاي پيش رفت كه گويي جنبش آگاهي از كيش اصلاً وجود نداشته است. در دههي 1980، برخي گروهها، بسيار از CAN ميترسيدند، اما اين ترس، در طي 1990 از ميان رفت. در حال حاضر، جنبش آگاهي از كيش، چيزي در حد يك مزاحم فضول تلقي ميشود.(18) گروههاي چندمليتي متقاعد شدهاند كه هر مشكلي از مشكلات «كيش» كه آنها هماكنون، مبتلا بدان هستند در اروپا هم وجود دارد.
فرجام: پيامدهاي 11 سپتامبر و اديان نوپديد
همچنين 11 سپتامبر توجهات را به ناديده گرفتن گروههاي اسلامي از سوي انديشمندان MRM جلب كرد، گواهي ديگر بر بالكانيزاسيون مطالعات ديني و مرزهايي كه ميان مطالعات NRM و ديگر تخصصها وجود دارد، آن گونه كه به روشني در دههي 1990 توسط مطالعات اديان ژاپن نشان داده شد. يك سال پس از 11 سپتامبر، تلاشها براي غلبه بر موانع ميان مطالعات NRM و مطالعات اسلامي هم در اكتبر سال 2002 در مورد Nova Religio و هم در سخنرانيهاي مختلف در جلسات گروه جنبشهاي نوپديد ديني و گروه مطالعات هزارهگرايي در آكادمي آمريكايي دين، آشكار شد.
محققان NRM و ضدكيش گرايان هماكنون در مورد خشونت تروريستي و خشونت متعلق به اديان جديد در حال بحث با يكديگرند. در پرتو واقعهي 11 سپتامبر برخي تلاشهاي سطحي انجام شد تا القاعده را با گروههاي نظير شاخهي داووديها و دروازه آسمان هم ارز جلوه دهند و مشاوران خروج بر آن شدند تا القاعده و مظنونان طالبان را كه در كوبا نگهداري ميشوند تحت برنامهريزي بازگرداني قرار دهند. درهمين حال، در مورد رابطه مثلاً اومشينريكيو و جنبشهاي مدرن اسلامي، بحثهاي جديتر به تدريج درگرفت. هر دو نوع جنبشها نشان از تخريب دارند كه ميتوان توسط گروهي بسيار كوچك انجام داد اما در عين حال، هزينهاي كه آنها هنگام واكنش نشان دادن جامعه، بايد بپردازند را نبايد فراموش كرد.
پاورقيها:
1- مقالهي حاضر برگردان نوشتار زير است:
J- Gordon Melton, The Fate of NRMs and their Detractors in Twenty- First Century America, in “New Religious Mevement in the 21 st Century, by Philips Charles Lucas Thomas Robbines, eds, New York: Routledge, 2004, Chapter15”.
2. Denominations
3. Esoteric
4. Occultism
5. Spiritualism
6. Theosophy
7. بيش از 2000 قانون توسط دولت و حكومتهاي فدرال به تصويب رسيده است كه ماهيت جدايي كليسا- دولت در ايالات متحده را به تفصيل تبيين ميكنند. بيشتر اين قوانين در مورد حوزههايي صحبت ميكنند كه دولت حق دخالت در آنها را ندارد. تعداد اندكي نيز در مورد حوزههايي صحبت ميكنند كه همكاري دولت در آنها مجاز است (نظير قاضيهاي نظامي يا برنامههاي دولت براي گرداندن كليسا)، اخيراً قرار شده است برنامهاي جمعي، ابتكاري و مبتني بر ايمان، توسط هيئت دولت بوش طراحي شود تا همكاري دين و دولت را افزايش دهد.
8. High pressure evangelism
9. Communalism
10. Peoples Temple
11. Christian Research Institute
12. Spirtual Counterfeits Project
13.Eastern Christian Outreach
14. Seientology
15. Ananda Churdh of self Realization
16. Society for Krishna Consciousness
17. Pentgram (لباس مخصوصي با ستاره پنجپر)
18. همانند گروههاي اصلي، همه اديان جديد نيز آگاهند كه آنان ممكن است با مشكلاتي از ناحيه اعمال خلاف قانون و غيراخلاقي رهبران با اعضا رويارويي شوند (از سوءاستفاده از كودكان گرفته تا اختلاس مالي) و نيز آگاهند كه اگر به خاطر اقدامات مجرمانه يا مدني به دادگاه فراخوانده شدند بايد به اتهامات مبتني بر شستشوي مغزي يا كنترل فكر پاسخ دهند.
پی نوشت ها:
{1}.اطلاعات مربوط به رشد پيدرپي اديان جديد آمريكا را ميتوان در كتاب زير از ملتون يافت:
J. Gordon Melton, Encylopedia of American Religions, Detroit, Gale Group, 7th edition, 2002
}2{. Douglas E.Cowan, Bearing False Witness?: An Introduction to the Christian Countercutl, Westport, CT: Praeger, 2003, 239.
{3}. مجادلهي شستشوي مغزي، نوشتجات قابل توجهي ايجاد كرده است از جمله:
-Dick Anthony, Religious Movements and Brainwashing Litigation: Evaluating Key Testimony in “In Gods We Trust: New Patternsof and Eick Anthony , 2nd ed., New Brunswick, NJ: Transaction Press, 1989, 295- 344…
{4}. براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به:
-Flo Conway and Jim Sieglman, Snapping: Americas Epidemic of Sudden Personality Change, New York: Lippivcott, 1979.
-{5}.http://www.cesnur. org/testi/APA- Documents.htm.
{6}.براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به:
-http://eti.itc.virginia. edu/jkh 8x/soe257/cultsect/ mdtaskforce.htm
{7}. تفكر كنوني در مورد شستشوي مغزي/كنترل ذهن درون جنبش آگاهي از كيش را ميتوان ذيلا در كتاب زير يافت:
-Michael Langone, ed., Recovery from Cults, New York: W.W. Norton & Company, 1993.
{8}. قابل توجهترين افراد در تلاش براي احياي نظريهي شستشوي مغزي به عنوان يك امر قابل ملاحظه براي دانشمندان علوم اجتماعي ، بنيامين زابلوكي و اشتفان كنت هستند، هرچند تا به امروز نظريه آنها كمتر مورد پذيرش واقع شده است. در اين خصوص رجوع كنيد به:
-Benjamin Zablocki and Thmas Robbins, Eds., Misunderstonding Cults, Toronto: University of Toronto Press, 2001.
}9{. Melissa Dittman, Cults of Hatres, Monitor on Psychology, November 2002: pp.30- 33.
{10}. براي ارزيابي كنوني از اعتقاد انديشمندان در مورد اديان جديد، رجوع كنيد به:
-David G. Bromley and Jeffrey K.Hadden, eds., The Handbppk on Cults and Sects in America, 2 Vols. Gerrnwich, CT: JAI Press, 1993.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}